تینا پاکروان در چند سال اخیر نام خود را بهعنوان یکی از چهرههای برجسته و جنجالیِ جریان تازهای از سریالسازی تاریخی در ایران ثبت کرده است. سهگانهای که خودش آن را «روزی روزگاری ایران» مینامد — با «خاتون»، «تاسیان» و پروژه در دست ساخت «ماهدخت» — هم از نظر تولید (میزان توجه و سرمایهگذاری در نمایشخانگی) و هم از حیث واکنشهای رسانهای و سیاسی، اثری قابلتأمل به جا گذاشته است. در این مقاله تلاش میکنیم هم جمعبندی منصفانهای از نقاط قوت و ضعف این آثار ارائه دهیم و هم اشارتی تحلیلی به نقش زنان، عاشقانهها و بازسازی تاریخی در کارنامهٔ پاکروان داشته باشیم.
وجوه قابلتحسین: مرکزیت زن و جسارت روایت تاریخی
یکی از بارزترین خصایص «خاتون» و «تاسیان» قرار دادن زن در مرکز کنش روایی است؛ زنانی که نه تنها زوجِ رمانتیک/عاطفی داستاناند، بلکه موتور پیشبرندهٔ درام و نقطهٔ تباینِ جامعهاند. این انتخاب در صحنهٔ سریالسازی ایران، که کارگردانان زن و روایتهای زنمحور سهم کمی دارند، اهمیت تاریخی و اجتماعی دارد و خودِ ساختهشدنِ سریالی با این محوریت توسط یک کارگردان زن نیز رخدادی نادر و ارزشمند شمرده شده است. از منظر بصری و تولیدی، هر دو مجموعه تلاش کردهاند تا فضا، لباس و طراحی صحنه را «قیاسی با تاریخ» بسازند و این سطح از وسواس فنی معمولاً به چشم تماشاگر میآید.
ضعفهای ساختاری و قصهگویی: تعلل در روایت و مثلثهای عاشقانهٔ کمفایده
با وجود ستایشهای فنی، نقدها غالباً به لایهٔ قصهپردازی و ریتم روایت بازمیگردد. منتقدان حرفهای و روزنامهنگاران تأکید کردهاند که «خاتون» در آغاز خطروایی جذابی دارد اما در ادامه گرفتار پسرفت در انسجامِ داستانی و فقدانِ کشش مداوم میشود؛ همانجا که اضافه شدن مثلثها یا زیرپلاتهای عشقی به جای تقویت سوژه، سرعت و تمرکز درام را تضعیف میکند. این نقد در بررسی «تاسیان» نیز تکرار شده و جمعبندیِ برخی منتقدان این است که تاسیان نتوانست انتظارات ساختهشده از پاکروان را تکرار یا ارتقا بدهد. بهعبارت دیگر، پاکروان در پرداخت به تصاویر و ارجاعِ تاریخی جسور است، اما در «نوشتنِ» قصه و مدیریت ریتم مجموعهها نقاط ضعفی دارد که به چشم میآیند.
عاشقانهها: نگارشِ احساس یا ابزارِ دراماتیزهسازی تاریخ؟
در آثار پاکروان، «عاشقانه» غالباً بهعنوان ابزارِ انسانیسازیِ تاریخ به کار میرود: عشقهای شخصی قرار است دریچهای به تجربهٔ جمعیِ زمانه باز کنند. این گزاره فنی و اخلاقی قابلدفاع است؛ اما مشکل زمانی پدید میآید که عشقها تبدیل به کلیشه یا بخشی جدا از کنش تاریخی شوند — یعنی نه کاملاً شخصیتپردازی شوند و نه کاملاً بازتابدهندهٔ موقعیت تاریخی. چند نقد مطرحشده است که بعضی از مثلثهای عشقی یا روابط عاشقانه در طول سریال، بیشتر نقش «کششی تجاری» دارند تا «ابزاری برای خواندن بهتر تاریخ». این نقد وقتی جدیتر میشود که مخاطب احساس کند تضادها و تناقضهای تاریخی (مثلاً تعامل با اشغالگران، ملیگرایی، یا مناسبات طبقاتی) با ترجیحات دراماتیک قربانی میشوند.
بازسازی تاریخی و مرز حقیقت/روایت: آیا «گذشتهسازی» انجام میشود؟
آثار پاکروان اغلب از بسترهای حساس تاریخی (مانند دوران اشغال ایران در جنگ جهانی دوم یا دورهٔ مشروطه در خبرهای مربوط به ماهدخت) استفاده میکنند. این امر بهخودیخود امتیازی است، اما پرسش مهم این است که تا چه حد این بازسازیها وفادار به اسناد و تنوع دیدگاهها هستند و تا چه حد از تاریخ برای ساخت روایتهایِ گزینشی استفاده میکنند. برخی تحلیلها هشدار دادهاند که نمایش تاریخ در شبکهٔ نمایشخانگی میتواند به«گذشتهسازی» منجر شود؛ یعنی ساختنِ تصویری از گذشته که برای امروز معناپردازی میکند و ممکن است بخشهایی از تضادها یا صداهای دیگر را حذف کند. هرچند پاکروان در برخی سکانسها به تلاش برای پرهیز از شعارزدگی متهم نشده، اما حساسیتهای امنیتی و رسانهای نسبت به برخی نمایشها نشان میدهد که بازسازیِ تاریخ در آثار او محل مناقشه است.
سیاستگذاری رسانهای و سانسور: تجربهٔ عملیاتی تولید
تجربهٔ «تاسیان» و نیز واکنشها به «خاتون» نشان داده که تولیدات تاریخی در «شبکه نمایشخانگی» باید از فیلترهای رسمی و غیررسمی عبور کنند و خودِ سازنده بارها با نهادهای نظارتی تعامل داشته است. پاکروان علناً دربارهٔ رفتوآمدهایش به ساترا و بحثهای مربوط به توقیف صحبت کرده؛ این بُعد عملیاتیِ تولید بر شکل نهائی اثر تأثیر میگذارد و باید در تحلیل هر اثر تاریخی در ایران درنظر گرفته شود.
پیشنهادها و چشمانداز برای «ماهدخت»
اگر «ماهدخت» واقعاً قرار است بخش پایانیِ سهگانه باشد و به دورهٔ مشروطه بپردازد، چند توصیه برای پاکروان و تولیدکنندگان داریم:
- متن و فاز نگارش را در اتاقنویسِ قویتری بازبینی کنند تا ضعفهای ریتم و انسجام پیشین تکرار نشود.
- به جای افزودن مثلثهای عشقی صرفاً برای کشش، از عشق بهعنوان آیینهای برای بازتاب تنشهای سیاسی-اجتماعیِ دوره استفاده شود.
- برای تقویت مشروعیت تاریخی، از تاریخنگاران مستقل یا مشاوران علمی استفاده کنند تا نمایان شدن نگرشهای متنوعِ دوره تضمین شود.
- با توجه به حساسیتهای سیاسی، آمادهٔ مواجهه با نقدها و تنظیم نسخههایی از متن باشند که هم قدرتمند و هم واقعگرا بمانند — با حفظ آزادی هنری، اما آگاه از پیامدهای رسانهای.
جمعبندی نهایی
تینا پاکروان بازیگر/کارگردانی است که با جسارت تاریخی و تمرکز بر روایتهای زنانه، فضای نوینی را در تولیدات سریالی شبکهٔ نمایشخانگی ایران باز کرده است. قوت او در خلق نما، مرکزیتبخشی به زن و جسارت در انتخاب سوژه است؛ ضعف او عمدتاً در مدیریت متن و حفظ انسجامِ دراماتیکِ بلندمدت پدیدار میشود. آثار او فرصتی منحصربهفرد برای بازخوانی تاریخ از منظر زنان فراهم میآورند، اما این فرصت نیازمند دقتِ بیشتر در نگارشِ عاشقانهها، شفافیت تاریخی و مواجههٔ سنجیده با فشارهای رسانهای و سیاستگذاری است. در صورتِ رعایتِ این نکات، «ماهدخت» میتواند هم به اعتبارِ سهگانه کمک کند و هم در بازتعریفِ تصویر زنان در تاریخ معاصر ایران نقش تعیینکنندهای ایفا نماید.