داستان آمنه بهرامی نوا، یکی از شناختهشدهترین قربانیان اسیدپاشی ایران، روایتی تکاندهنده از خشونت، بخششِ پشیمانکننده و مبارزهای بیپایان برای عدالت است. او که در اوج جوانی قربانی انتقامجویی شد، پس از بخشیدن عامل اسیدپاشی، اکنون معتقد است که فریب خورده و پس از گذشت بیش از دو دهه، همچنان در راهروهای دادگاه به دنبال گرفتن دیه و حقوق قانونی خود است.
زندگی پیش از فاجعه: دختری پر از امید
آمنه بهرامی نوا، متولد ۷ مهر ۱۳۵۶ در تهران، زندگی آرامی داشت. او با مدرک کاردانی الکترونیک از دانشگاه آزاد اسلامی واحد اسلامشهر، به عنوان تکنسین و کارشناس در شرکتهای مهندسی پزشکی مشغول به کار بود. خانواده او شامل پدرش، اقبال بهرامی نوا، مادرش، شهین قادری و خواهری به نام شیرین بود که بعدها در روند درمان، نقش حمایتی کلیدی ایفا کرد.

۱۲ آبان ۱۳۸۳: روزی که زندگی متوقف شد
همه چیز در ۱۲ آبان ۱۳۸۳ تغییر کرد. مجید موحدی، همکلاسی سابق آمنه در دانشگاه، پس از دریافت پاسخ منفی به چندین پیشنهاد ازدواج، تصمیم به انتقامی هولناک گرفت. او آمنه را تهدید به اسیدپاشی کرده بود، اما آمنه این تهدیدها را جدی نگرفت.
در روز حادثه، مجید پس از شش ساعت کمین زیر پل سیدخندان تهران، اسید سولفوریک را بر روی صورت، دستها و بدن آمنه ریخت و گریخت. این حمله وحشیانه منجر به نابینایی کامل آمنه و آسیبهای شدید و دائمی به صورت و بدن او شد. مجید دو روز بعد بازداشت شد و به انگیزهاش که «انتقام از رد ازدواج» بود، اعتراف کرد. مادر مجید بعدها دلیل این اقدام را «عدم تحمل رد شدن» فرزندش عنوان کرد.

روند درمان: مبارزه در ایران و اسپانیا
آمنه بلافاصله در بیمارستانهای مطهری و لبافینژاد بستری شد، اما متأسفانه تأخیر در روند درمان و به گفته او کوتاهی پزشکان، منجر به از دست رفتن کامل چشم چپ شد. پس از مدتی درمان در کلینیک حکیمیه تهرانپارس، آمنه برای درمانهای پیشرفتهتر در فروردین ۱۳۸۴ راهی بارسلون اسپانیا شد.
در اسپانیا، او طی ۱۷ عمل جراحی سنگین، از جمله پیوند پوست و تزریق سلولهای بنیادین، برای مدتی بینایی جزئی (۳۵٪) خود را به دست آورد، اما در نهایت چشم راست نیز از دست رفت. هزینههای درمان حدود دو میلیون یورو برآورد میشد. دولت اسپانیا کمکی مشروط به پناهندگی پیشنهاد داد که آمنه آن را رد کرد. او با کمکهای مردمی، محمد خاتمی (۲۷ هزار یورو) و محمود احمدینژاد (که کمکهایی مانند سکه و وام مسکن به او داد) بخشی از هزینهها را تأمین کرد، اما این حمایتها کافی نبود.
تراژدی خانوادگی و زندگی در تبعید خودخواسته
فشارهای روانی این حادثه تنها به آمنه محدود نشد. برادرش محمد، که در زمان حادثه ۲۵ ساله بود، دچار افسردگی شدید شد و متأسفانه در سال ۱۳۹۳ دست به خودکشی زد. آمنه این اتفاق تلخ را نتیجه مستقیم فشارهای ناشی از اسیدپاشی میداند.
آمنه سالها در اسپانیا تنها زندگی کرد، زبان اسپانیایی آموخت و با کامپیوتر مخصوص نابینایان کار میکرد. او کتاب زندگینامه خود به نام «چشم در برابر چشم» را نوشت که به چندین زبان منتشر شد و جوایزی نیز دریافت کرد.
از حکم قصاص تا بخشش جنجالی
در ۶ آذر ۱۳۸۷، دادگاه با حضور قضاتی چون عزیز محمدی، مجید موحدی را به قصاص چشم (ریختن اسید در چشمانش پس از پرداخت تفاضل دیه) و پرداخت دیه سایر آسیبها محکوم کرد. این حکم که نخستین حکم قصاص چشم در ایران بود، در اسفند ۱۳۸۷ تأیید شد اما اجرای آن به تعویق افتاد. این حکم بازتاب جهانی داشت و برخی دولتهای اروپایی آن را غیرانسانی خواندند.
در نهایت، در ۹ مرداد ۱۳۹۰، آمنه در لحظه اجرای حکم، مجید را بخشید. او بعدها در برنامه «ماه عسل» گفت که این بخشش برای «عبرت» جامعه و نشان دادن این بود که «حکم اسیدپاشی قصاص است».
پشیمانی از بخشش: «فریب خوردم»
اما این بخشش، آغاز فصل جدیدی از مشکلات آمنه بود. او میگوید بخشش او «مشروط» به دریافت دیه بوده است، اما دادگاه آن را «بخشش کامل» تفسیر کرد و دیه را منتفی دانست. آمنه که در آن زمان نابینا بود، میگوید از محتوای صورتجلسهای که امضا کرده بیاطلاع بوده و خود را «فریبخورده» میداند.
مجید موحدی پس از مدتی حبس و تبعید (که تبعید او با عفو رهبری بخشیده شد)، بدون پرداخت کامل دیه آزاد شد. آمنه بارها از این بخشش ابراز پشیمانی کرده و گفته است که مجید پس از آزادی به او فحاشی کرده و او هیچ دیهای دریافت نکرده است.

جدیدترین وضعیت پرونده: مهر ۱۴۰۴
مبارزه آمنه برای گرفتن حقش هرگز متوقف نشده است. او در سالهای ۱۳۹۳ و ۱۴۰۲ نیز برای آزادی زودهنگام مجید و مطالبه دیه شکایت کرده بود.
در تازهترین اقدام، آمنه بهرامی در مهر ۱۴۰۴ بار دیگر به دادسرای جنایی تهران مراجعه کرده تا پرونده مطالبه دیه خود را مجدداً به جریان بیندازد.
او همچنین از تهدیدهای مجید موحدی پس از آزادی (مانند تماسهای تلفنی) شکایت کرده و اطلاعاتی را در این خصوص به دفتر محسنی اژهای ارائه داده است. آمنه همچنین از ساخت فیلم «لانتوری» بدون اجازه او گلایه دارد و میگوید سه شکایت او در ایران در این باره رد شده است.
آمنه بهرامی اکنون در ایران زندگی میکند، اما با نابینایی کامل، مشکلات مالی و تنهایی دست و پنجه نرم میکند.
خلاصه مراحل کلیدی پرونده
جدول خلاصه مراحل دادگاهی
| مرحله | تاریخ | جزئیات | نتیجه |
|---|---|---|---|
| حمله اسیدپاشی | ۱۲ آبان ۱۳۸۳ | مجید موحدی اسید پاشید و فرار کرد. | بازداشت پس از دو روز و اعتراف. |
| دادگاه اولیه | ۶ آذر ۱۳۸۷ | محاکمه با قضات محمدی، توحیدی و شایسته | محکومیت به قصاص چشم و دیه سایر آسیبها |
| تأیید حکم | اسفند ۱۳۸۷ | دیوان عالی تأیید کرد | ارسال برای اجرا، اما تعویق |
| بخشش | ۹ مرداد ۱۳۹۰ | آمنه در لحظه اجرا بخشید. | آزادی مجید بدون پرداخت کامل دیه؛ ادامه از جنبه عمومی |
| شکایت مجدد | ۱۳۹۳–۱۴۰۲ | اعتراض به آزادی و مطالبه دیه | دیه پرداخت نشد؛ مجید آزاد |
| شکایت اخیر | مهر ۱۴۰۴ | مطالبه دیه و شکایت از تهدیدها | در حال پیگیری؛ درخواست احضار مجید |
جدول درمان و چالشها
| مکان درمان | تاریخ | جزئیات | نتیجه |
|---|---|---|---|
| بیمارستانهای ایران (مطهری، لبافینژاد) | آبان ۱۳۸۳ | درمان اولیه با تأخیر | از دست دادن چشم چپ؛ آسیب چشم راست. |
| کلینیک حکیمیه تهرانپارس | ۱۳۸۳–۱۳۸۴ | استفاده از پماد آلفا (دکتر حکیمی) | بهبود نسبی، اما نیاز به درمان خارجی |
| بارسلون اسپانیا | فروردین ۱۳۸۴–۱۳۹۳ | ۱۷ عمل جراحی (پیوند پوست، سلول بنیادین). | بینایی جزئی (۳۵٪) که بعداً از دست رفت؛ هزینه دو میلیون یورو |
| وضعیت فعلی | ۱۴۰۴ (۲۰۲۵) | پیگیری دیه و درمان | نابینایی کامل؛ مشکلات مالی و روانی |




