عباس قانع عزآبادی، نامی آشنا در دنیای گزارشگری ورزشی ایران، فراتر از یک صدای معمولی است. او با سبکی هیجانی، برونگرا و استفاده از اصطلاحات خلاقانه، توانسته توجه بسیاری از مخاطبان را به خود جلب کند، هرچند که حواشی و نظرات متناقض درباره او همواره پررنگ بودهاند. او نماد نسل جدید گزارشگرانی است که سنتها را شکسته و هیجان را اولویت میدهند.




تولد و گذشته؛ سادگی یزد، شروع مسیر
عباس قانع در ۱۴ تیر ۱۳۶۸ (۵ ژوئیه ۱۹۸۹) در اشکذر یزد متولد شد. او در خانوادهای معمولی بزرگ شده؛ پدرش کشاورز و مادرش خانهدار بوده است. اصالت یزدی او ریشه در همین سادگی دارد.
از همان کودکی، علاقه شدیدی به فوتبال داشت؛ عشقی که پس از جام جهانی ۱۹۹۸ در او شعلهور شد. اما به دلیل کمبود امکانات و بنیه بدنی، نتوانست فوتبالیست شود و به جای آن، مسیر گزارشگری را انتخاب کرد. او تأکید دارد که خانوادهاش، به ویژه در اولین گزارشهایش، همیشه حامی او بودهاند. همچنین، او خواهری دارد که در کرمان زندگی میکند.
زندگی شخصی؛ متاهل و پدر یک دختر
عباس قانع متاهل است و چند سالی از ازدواجش میگذرد. او دارای یک دختر است. با این حال، او ترجیح میدهد زندگی خصوصیاش را دور از رسانهها نگه دارد و جزئیات بیشتری از همسر یا تاریخ ازدواجش عمومی نشده است.

همسرش در برخی ویدیوهای عمومی، مانند گزارش معروف او از گل مهدی ترابی، ظاهر شده که نشاندهنده علاقه مشترک آنها به فوتبال است. قانع حتی آرزو دارد روزی با همسرش یک بازی را گزارش کند، که پیوند عمیق او با حرفهاش را نشان میدهد. ماجرای آشناییشان نیز جالب توصیف شده، اما جزئیات دقیق آن منتشر نشده است.
مسیر حرفهای؛ از رادیو کرمان تا شبکه سه و حواشی “وااای خدای من”
مسیر حرفهای قانع در ۱۷ سالگی و با گزارش بازی مس کرمان مقابل پاس تهران در رادیو ورزش آغاز شد. این اولین تجربه زنده، که بهطور سراسری پخش شد، رکورد جوانی در گزارشگری را برای او ثبت کرد. او فعالیتهای اولیه خود را در استانهای کرمان، هرمزگان و تبریز دنبال کرد و در رشتههایی چون فوتسال، فوتبال ساحلی، هندبال، اسکواش، بسکتبال، والیبال و کشتی گزارش داشته، اما علاقه اصلی او همواره فوتبال بوده است.
با داشتن مدرک کارشناسی ارشد مدیریت ورزشی و مربیگری C آسیا، قانع خود را به عنوان یک متخصص ورزشی معرفی میکند.
سبک خاص گزارشگری
سبک گزارشگری او با اصطلاحات خاص و بیش از ۲۵۰ اصطلاح خلاقانه شناخته میشود. معروفترین اصطلاح او، “وااای خدای من”، از گزارشگران انگلیسی مانند مارتین تایلر و عبارت “Oh my God” الهام گرفته شده است. او تأکید دارد که از گزارشگران آمریکای جنوبی و انگلیسی الهام میگیرد، نه داخلی، و سبکش را برای شکستن عرف ایرانیزه کرده است.

در حال حاضر، او در شبکههای سراسری مانند سه و ورزش سیما گزارش میکند و همچنین در پلتفرمهای آنلاین مانند آنتن و فضای مجازی بسیار فعال است. پیج اینستاگرام او (ghaneabbas.original@) محل اصلی فعالیتهایش به عنوان گزارشگر، مجری و تولیدکننده محتوا است.
حواشی و جنجالها، استقلال، محرومیت و بازگشت
طرفداری از استقلال
یکی از جنجالیترین موضوعات درباره قانع، طرفداری او از تیم استقلال است. شواهد قوی نشان میدهد که او طرفدار متعصب استقلال است و توصیفهایی مانند “استقلال آسیایی” را در گزارشهایش با هیجان زیاد به کار برده که با واکنش هواداران پرسپولیس نیز همراه شده است.


با این حال، او در گزارشهایش تلاش میکند بیطرف ظاهر شود و هیجان را برای هر دو تیم ایجاد کند تا از ناراحتی رقیب جلوگیری کند. در اروپا، او طرفدار تیم خاصی نیست.
محرومیت و اختلافات
زندگی حرفهای قانع بدون حاشیه نبوده است. در سال ۲۰۱۹، او به دلیل حادثه غرق شدن دو نوجوان در اردوی آکادمی فوتبالش در گرجستان، با حکم کمیته اخلاق فدراسیون، محرومیت سهساله از فعالیتهای فوتبالی دریافت کرد. همچنین، اختلاف با عوامل برنامه “ستارهساز” منجر به حذف او و کمرنگ شدن حضورش در تلویزیون شد. گاهی کاربران به دلیل سوتیها و جملات عجیب، او را “سرهنگ علیفر دوم” میخوانند، در حالی که حامیانش سبک هیجانیاش را ستایش میکنند.

آخرین فعالیت و بازگشت پرهیاهو
قانع اخیراً پس از دوری موقت از تلویزیون، در شهریور 1404 با گزارش بازی منچسترسیتی-تاتنهام به تلویزیون بازگشت. آخرین گزارشهای او در سال 1404 شامل بازیهای اروپایی مهمی بوده است.
آرزوها و دیدگاهها
عباس قانع آرزو دارد روزی از استادیومهای معتبر جهان گزارش کند، به زبان انگلیسی مسلط شود و خانوادهاش را در تورنمنتها همراه داشته باشد. او بر این نکته تأکید میکند که عشق تنها عامل موفقیت در گزارشگری است و او همچنان در مرحله آزمون و خطا قرار دارد و بدون استفاده از پارتی پیشرفت کرده و سختیهای زیادی را تحمل کرده است.
عباس قانع عزآبادی، با تمام حواشی و سبک منحصربهفردش، یکی از پرطرفدارترین و در عین حال جنجالیترین گزارشگران نسل جدید ورزش ایران است.




