در تاریخ پر فراز و نشیب صدر اسلام، نامهای معدودی به اندازه محمد بن علی بن ابیطالب، مشهور به محمد بن حنفیه، همزمان احترام و بحث را برانگیختهاند. او پسر شجاع امام علی (ع)، برادر امام حسن و امام حسین (ع)، و جنگجویی بیباک در نبردهای پدرش بود؛ اما عدم حضور پرسوالش در واقعه کربلا و نقشی که پس از آن در سیاست شیعه ایفا کرد، او را به یکی از پیچیدهترین شخصیتهای این دوره تبدیل کرده است. زندگی او داستانی است از شجاعت، تقوا، وفاداری و قرار گرفتن در کانون بحرانهای سیاسی و کلامی که جهان اسلام را برای همیشه تغییر داد.
مشخصات کلیدی محمد بن حنفیه
- نام کامل: محمد بن علی بن ابیطالب
- شهرت: محمد بن حنفیه (به دلیل نام قبیله مادرش، بنیحنیفه)
- پدر: امام علی بن ابیطالب (ع)، امام اول شیعیان
- مادر: خوله بنت جعفر از قبیله بنیحنیفه
- تاریخ تولد: حدود سال ۱۶ هجری قمری (حدود ۶۳۷ میلادی) در مدینه
- تاریخ وفات: ۸۱ هجری قمری (حدود ۷۰۰ میلادی)
- نسبت به امام حسین (ع): برادر (از مادر متفاوت)
- ویژگیهای برجسته: شجاعت و قدرت بدنی فوقالعاده، دانش و تقوای بسیار، فصاحت در کلام و راوی حدیث
- نقش تاریخی: پرچمدار سپاه امام علی (ع) در نبردهای جمل، صفین و نهروان؛ شخصیت محوری و «مهدی» ناخواسته در قیام کیسانیه پس از واقعه کربلا.
فرزندی از دو جهان: تبار و نامی که سرنوشتساز شد
هویت محمد بن حنفیه از همان ابتدا با یک تمایز کلیدی گره خورده بود. پدرش، امام علی (ع)، شخصیتی محوری در جهان اسلام بود، اما مادرش، خوله، از قبیله بنیحنیفه بود و برخلاف امام حسن و امام حسین (ع)، از فرزندان فاطمه زهرا (س) به شمار نمیرفت.
همین لقب «ابن حنفیه» (پسر زن حنفی) که برای تمایز او از برادرانش به کار میرفت، بیش از یک نام بود؛ این لقب، جایگاه ویژه و والای فرزندان پیامبر را تثبیت میکرد. در حالی که محمد مورد احترام و محبت فراوان پدرش بود، این تمایز در سالهای بعد، بهویژه پس از تراژدی کربلا، به یک موضوع سیاسی و کلامی داغ تبدیل شد و زمینهساز شکلگیری انشعاب «کیسانیه» گشت که او را رهبر خود میدانستند.
بازوی پدر، در سایه برادران
محمد بن حنفیه در دوران خلافت پدرش، یک سرباز وفادار و فرماندهی شجاع بود. او در تمام نبردهای بزرگ آن دوره—جمل، صفین و نهروان—پرچمدار سپاه امام علی (ع) بود و دلاوریهای بسیاری از خود نشان داد. با این حال، رابطهاش با پدر و برادرانش، تصویری دقیق از سلسله مراتب محبت و مسئولیت در این خانواده را به نمایش میگذارد.
مشهورترین روایت در این باره، از نبرد صفین نقل شده است. وقتی از امام علی (ع) پرسیدند چرا مدام محمد را به خطرناکترین نقاط میدان جنگ میفرستد اما حسن و حسین (ع) را عقب نگه میدارد، ایشان پاسخ تاریخی خود را دادند:
«آن دو، دو چشم من هستند و تو بازوی راست من. انسان با بازویش از چشمانش محافظت میکند.»
این جمله به روشنی نشان میداد که حسن و حسین (ع) به عنوان میراثداران مستقیم پیامبر، «چشمان» گرانبهای امت هستند و محمد، «بازوی» نیرومند و فداکاری است که وظیفه حفاظت از این میراث را بر عهده دارد.
غیبت بزرگ: چرا محمد بن حنفیه در کربلا نبود؟
پیچیدهترین و بحثبرانگیزترین فصل زندگی محمد بن حنفیه، عدم حضور او در کربلا در کنار برادرش امام حسین (ع) است. این موضوع در طول تاریخ، توجیهات و تحلیلهای متفاوتی را به همراه داشته است.
هنگامی که امام حسین (ع) قصد خروج از مدینه را داشت، محمد با نگرانی شدید به او توصیه کرد که از رویارویی مستقیم با یزید بپرهیزد و مقاصد امنتری را انتخاب کند. امام حسین (ع) ضمن تأیید صداقت برادرش، تأکید کرد که مسیر او با هدایت الهی تعیین شده است. اما چرا محمد او را همراهی نکرد؟ مورخان و متکلمان دلایل اصلی زیر را بررسی کردهاند:
1. بیماری شدید
برخی منابع، از جمله علامه مجلسی در بحارالانوار، ذکر کردهاند که او در آن زمان به بیماری شدیدی (مانند چشمدرد یا ناتوانی در حرکت دست) مبتلا بود که مانع از سفر و جنگیدن او شد. با این حال، این دلیل در منابع تاریخی اولیه نیامده و با فعالیتهای سیاسی و فیزیکی او در سالهای بعد در تضاد به نظر میرسد.
2. مأموریت از سوی امام (ع)
روایتی دیگر میگوید امام حسین (ع) او را به عنوان نماینده و «چشم» خود در مدینه گماشت تا اوضاع را زیر نظر داشته باشد. وصیتنامه مشهور امام نیز به او سپرده شد. برخی این را نه یک مأموریت رسمی، بلکه روشی محترمانه از سوی امام برای معذور داشتن برادرش میدانند.
3. واجب نبودن همراهی
از نظر فقهی، حرکت امام حسین (ع) یک جهاد عمومی نبود که بر همگان واجب باشد. خود امام در شب عاشورا به یارانش اجازه ترک داد. بنابراین، عدم حضور محمد گناه یا نافرمانی محسوب نمیشد، هرچند برخی آن را «کوتاهی» از رسیدن به مقام والای شهادت میدانند.
4. تقدیر الهی
یک دیدگاه کلامی معتقد است که نام شهدای کربلا از پیش در «لوح محفوظ» ثبت شده بود و نام محمد بن حنفیه در میان آنها نبود. این دیدگاه، انتخاب شخصی را از معادله حذف کرده و عدم حضور او را به یک برنامه الهی نسبت میدهد.
دوره پس از واقعه کربلا؛ مهدی موعود ناخواسته!
پس از فاجعه کربلا، در خلأ رهبری که در بخشی از جامعه شیعه احساس میشد، نگاهها به سوی محمد بن حنفیه، پسر ارشد و بازمانده علی (ع) چرخید. این توجه، او را ناخواسته به کانون یک جنبش بزرگ سیاسی-مذهبی به رهبری مختار ثقفی تبدیل کرد.
قیام مختار در کوفه با شعار انتقام خون شهدای کربلا و به نام محمد بن حنفیه شکل گرفت. با این حال، خود محمد هرگز به صراحت این رهبری را نپذیرفت و پاسخی محتاطانه و دوپهلو به فرستادگان مختار میداد. او به ابزاری برای مشروعیتبخشی به قیام تبدیل شده بود، بدون آنکه خود نقشی فعال در آن داشته باشد.
این وضعیت با ظهور فرقه کیسانیه به اوج خود رسید. پیروان این فرقه، او را نه تنها امام برحق پس از امام حسین (ع)، بلکه «مهدی موعود» معرفی کردند. آنها معتقد بودند که محمد بن حنفیه نمرده، بلکه در کوه رضوی به غیبت رفته و روزی بازخواهد گشت تا جهان را پر از عدل و داد کند. این اولین بار در تاریخ اسلام بود که مفهوم مهدی و غیبت به طور گسترده به یک شخص نسبت داده میشد، مفاهیمی که بعدها در الهیات شیعه دوازدهامامی جایگاه محوری یافتند.
میراث پیچیده: از سیاست تا باورهای عامیانه
محمد بن حنفیه پس از شکست قیام مختار، سیاست کنارهگیری را در پیش گرفت و سرانجام برای جلوگیری از خونریزی بیشتر، با خلیفه اموی، عبدالملک بن مروان، بیعت کرد. او در سال ۸۱ هجری قمری در مدینه درگذشت و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.
میراث او بسیار پیچیده است. از یک سو، او یک شخصیت محترم، شجاع و عالم از اهل بیت بود و از سوی دیگر، نامش برای همیشه با اولین انشعاب بزرگ در تشیع (کیسانیه) و جنجال عدم حضور در کربلا گره خورده است. این پیچیدگی حتی به باورهای عامیانه نیز راه یافته و با وجود اینکه محل دفن او در مدینه است، چندین امامزاده در ایران به اشتباه به او منسوب شدهاند.