صبح جمعهای که قرار بود مانند روزهای دیگر آغاز شود، برای خانواده پولادوند و بسیاری دیگر به شبی ابدی تبدیل شد. حمله هوایی وحشیانه رژیم صهیونیستی به شهرک شهید چمران در تهران، فروغ زندگی خانوادهای چهارنفره را برای همیشه خاموش کرد. در این فاجعه، پدر، مادر، پسر و دختر خانواده در زیر آوارهای خانه خود به شهادت رسیدند و تنها یک برادر داغدار از آنها باقی ماند.
زندگینامه خانواده پولادوند
خانواده پولادوند در شهرک شهید چمران تهران، محله نوبنیاد، زندگی میکردند. این شهرک متعلق به بنیاد تعاون و شرکت امور رفاهی کارکنان سازمان صنایع دفاع جمهوری اسلامی ایران (ساصد) است و حدود 40 سال قدمت دارد. در بامداد جمعه 23 خرداد 1404، در موج اول حملات رژیم صهیونیستی، ساختمان 14 طبقه محل سکونت آنها به طور کامل ویران شد. عملیات نجات با سگهای زندهیاب از همان ساعات اولیه آغاز شد، اما حجم ویرانی به قدری بود که 49 ساعت طول کشید تا پیکر فاطمه و مادرش از زیر آوار بیرون کشیده شود. در این حمله، دستکم 60 نفر شهید شدند که 20 نفر از آنها کودک و نوزاد بودند.
پدر خانواده: ذبیحالله پولادوند
ذبیحالله پولادوند، پدر خانواده، جانباز بود و به علت مجروحیت شیمیایی، با مشکلات شدید تنفسی و نیاز دائم به کپسول اکسیژن زندگی میکرد. او به همراه همسر، پسر و دخترش در این حمله هوایی به شهادت رسید.
مادر خانواده: شاهدولت قائد رحمتی
شاهدولت قائد رحمتی، مادر خانواده، نیز در کنار همسر و دو فرزندش، مهدی و فاطمه، در حمله به شهادت رسید. بیرون کشیدن پیکر او و دخترش، فاطمه، از زیر آوار 49 ساعت به طول انجامید.
پسر خانواده: مهدی پولادوند
مهدی پولادوند، متولد سال 1377 یا 1378، سوارکاری حرفهای بود که عضو تیم ملی جوانان سوارکاری و تیم استان البرز به شمار میرفت. دوستانش او را فردی خوشخلق، مهربان و بااخلاق توصیف میکنند که لبخندی دائمی بر لب داشت و در هر جمعی باعث شادی و نشاط بود. او در روزهای مسابقه به دوستی و رفاقت اهمیت میداد و در میان دوستانش با شوخی و صمیمیت حال همه را خوب میکرد. با این حال، در میدان مسابقه جدی و متمرکز بود و به اصطلاح سوارکارها، “سوار تیغدار” بود، یعنی برای بردن مسابقه میآمد.
مهدی از نوجوانی وارد رقابتها شد و به یکی از امیدهای آیندهدار تیم ملی تبدیل شد. او در سال 1402 توانست عنوان نایب قهرمانی پرش با اسب استان البرز در رده بزرگسالان را کسب کند. او آرزوهایی برای رسیدن به ردههای بالا در سوارکاری، موفقیت در مسابقات کشوری و تربیت اسبهای سطح بالا داشت. به گفته یکی از دوستانش، مهدی نخستین شهید رشته سوارکاری کشور محسوب میشود. او آخرین ساعات زندگی خود را در روز جمعه، 22 خردادماه، در مسابقات پرش با اسب سپری کرد و پس از بازگشت به خانه، در کنار خانوادهاش به شهادت رسید.
دختر خانواده: فاطمه پولادوند
فاطمه پولادوند، آخرین فرزند خانواده، تنها دختر ذبیحالله و شاهدولت بود. او به تازگی از دبیرستان فارغالتحصیل شده بود و طبق گفته یکی از دوستان برادرش، دانشجو بود. فاطمه همراه با پدر، مادر و برادر بزرگترش، مهدی، در این حمله به شهادت رسید.
روایت شهادت خانواده پولادوند از علی پولادوند
علی پولادوند برادر بزرگتر و تنها بازمانده خانواده سوارکار شهید در گفت وگو با خبرنگار آنا، آن شب تلخ را این طور تعریف می کند: مهدی فرزند دوم خانواده ما بود که همراه پدر، مادر و خواهرم بامداد ۲۳ خرداد ماه به شهادت رسید. من یک بلوک آن طرف تر از پدرم زندگی می کنم،مثل همیشه ما پنج شنبه ها، خسته از سوارکاری به خانه آمدیم.
وی افزود: البته مهدی در استان البرز سوارکاری می کرد و من تهران. پسرم محمدجواد ارتباط خیلی صمیمی با مهدی داشت طوری که به جای عمو به او می گفت داداش. ساعت۲۳:۳۰ دقیقه شب با مادر تماس گرفتم و گفت محمد جواد آمد خانه ، ما خوابیدیم و ساعت۲۳:۳۰ دقیقه بامداد جمعه با صدای مهیب و لرزش شدید بلوک از خواب پریدم. فکر کردم زلزله شده اما یک دفعه شنیدم که می گفتند بلوک ۱۲ را زدند، من فقط دمپایی پا کردم و دویدم، وقتی به بلوک رسیدم دیدم کل ۱۴ طبقه خراب شده، به هر طرف می دویدم برای پیدا کردن خانواده ام به جایی نمی رسیدم، فقط یک تکه از آپارتمان پدرم مانده بود. خانواده ام زیر آوار دفن شده بودند. پیکر مهدی و پدرم را بعد از ۲۴ ساعت از زیر آوار بیرون کشیدند، خواهرم را ۴۸ ساعت بعد و مادرم هم به خاطر سوختگی ، بعداز ۳-۴ روز با آزمایش DNA شناسایی شد. یک شبه همه خانواده ام رفتند.
پیکر خانواده شهیدان پولادوند در زادگاهشان شهر دورود تشییع و به خهاک سپرده شد.