در میان قهرمانان این مرز و بوم، نام شهید ابراهیم هادی جایگاه ویژهای دارد. او نه تنها یک رزمنده شجاع، بلکه پهلوانی بااخلاق، معلمی دلسوز و عارفی بود که زندگی خود را وقف خدمت به خدا و خلق خدا کرد. ابراهیم هادی، بنیانگذار گروه چریکی شهید اندرزگو در جبهه گیلانغرب و از ستارگان ورزش کشتی کشور بود که سرانجام در عملیات والفجر مقدماتی به آرزوی دیرینهاش، یعنی شهادت، رسید و پیکرش همچون مرادش حضرت زهرا (س) گمنام باقی ماند.

شهرت او پس از جنگ، به ویژه با انتشار کتاب «سلام بر ابراهیم» در سال ۱۳۸۸، ابعاد گستردهتری یافت و یادبود او در قطعه ۲۶ گلزار شهدای بهشت زهرا (س) میعادگاه عاشقان و حاجتمندانی شد که به معجزات و کرامات او باور دارند.
تولد و دوران کودکی
ابراهیم هادی در اولین روز اردیبهشت سال ۱۳۳۶ در محله شهید سعیدی، حوالی میدان خراسان تهران، در خانهای کوچک و مستأجری چشم به جهان گشود.

او چهارمین فرزند خانواده بود، اما پدرش، مشهدی محمدحسین، علاقه و محبت عجیبی به او داشت و همواره میگفت:
«این پسر حالت عجیبی دارد! من مطمئن هستم که ابراهیم من، بنده خوب خدا میشود و نام من را هم زنده میکند.»
ابراهیم در نوجوانی طعم تلخ یتیمی را چشید و پس از فوت پدر، همچون مردی بزرگ، مسئولیت زندگی را به دوش کشید. او دوران دبستان را در مدرسه طالقانی و دبیرستان را در مدارس ابوریحان و کریمخان گذراند و در سال ۱۳۵۵ موفق به اخذ دیپلم ادبی شد.


شخصیت، اخلاق و معنویت
رشد شخصیتی ابراهیم تحت تأثیر حضور در هیئت جوانان وحدت اسلامی و شاگردی اساتیدی چون علامه محمدتقی جعفری شکل گرفت. او جوانی خوشرو، شوخطبع و در عین حال بسیار متواضع بود.
یکی از بارزترین ویژگیهای اخلاقی او، تواناییاش در جذب افراد، حتی کسانی که ظاهری مذهبی نداشتند، بود. او با رفاقت و محبت، آنها را به ورزش، مسجد و هیئت میکشاند و معتقد بود:
«ما هم اگر این بچهها رو مذهبی کنیم، هنر کردیم.»
خاطرات متعددی از برخورد کریمانه او با دیگران نقل شده است. در یکی از خاطرات، وقتی دزدی موتور شوهر خواهرش را میرباید، ابراهیم پس از دستگیری دزد، نه تنها او را سرزنش نمیکند، بلکه دست زخمی او را پانسمان کرده، برایش کار پیدا میکند و مقداری پول نیز به او میدهد. او در پاسخ به اعتراض دوستانش میگفت:
«مطمئن باشید اون آقا این برخورد را فراموش نمیکند و شک نکنید برخورد صحیح، همیشه کارسازه.»
این منش او، مصداق بارز عمل به قرآن بود.
ابراهیم ارادت ویژهای به نماز اول وقت و جماعت داشت و حتی در سختترین شرایط نیز آن را ترک نمیکرد. در زورخانه، با رسیدن وقت اذان، ورزش را قطع میکرد و نماز جماعت برپا میکرد. او همچنین به نماز شب و راز و نیاز با معبود در سحرگاهان مقید بود و این کار را مخفیانه انجام میداد.

فعالیتهای ورزشی و پهلوانی
ورزش بخشی جداییناپذیر از زندگی ابراهیم بود. او فعالیت خود را با ورزش باستانی در زورخانه حاج حسن توکل آغاز کرد و به سرعت به یکی از ورزشکاران برجسته تبدیل شد. بازوان قوی و بدن ورزیدهاش او را در والیبال و کشتی نیز سرآمد کرده بود. در والیبال آنچنان مهارتی داشت که گاهی تکنفره در مقابل یک تیم ششنفره بازی میکرد و پیروز میشد.
اما اوج پهلوانی او در تشک کشتی نمایان شد. ابراهیم قهرمان مسابقات مختلفی در سطح تهران و آموزشگاهها شد، اما هرگز به دنبال شهرت و مقام نبود. او ورزش را برای قوی شدن و خدمت به خدا میخواست، نه برای قهرمانی. در یکی از مسابقات، در حالی که میتوانست به راحتی حریف خود را شکست دهد و قهرمان شود، وقتی متوجه نیاز مالی حریفش و حضور مادر او در سالن شد، به گونهای کشتی گرفت که بازنده شود تا دل یک مادر و خانوادهای شاد گردد. این گذشت و ایثار، او را به «پوریای ولی» زمان خود مشهور کرده بود.

دوران انقلاب و دفاع مقدس
با اوجگیری انقلاب اسلامی، ابراهیم با شجاعت تمام در صحنه حاضر بود. او در پخش اعلامیهها و نوارهای امام خمینی (ره) نقشی فعال داشت و در تظاهراتها، از جمله راهپیمایی ۱۷ شهریور، حضوری شجاعانه داشت و به یاری مجروحان میشتافت. پس از پیروزی انقلاب، مدتی در سازمان تربیت بدنی و سپس در آموزش و پرورش به عنوان معلم ورزش و عربی مشغول به کار شد. او معلمی نمونه بود که با دلسوزی و محبت، دانشآموزان را تربیت میکرد و از جیب خود برای دانشآموزان بیبضاعت هزینه مینمود.

با شروع جنگ تحمیلی، ابراهیم بیدرنگ راهی جبهههای غرب و جنوب شد. شجاعت و دلاوری او در ارتفاعات بازیدراز و گیلانغرب زبانزد همرزمانش بود. یکی از کارهای مهم او، انتقال پیکر شهدا و مجروحان از خط مقدم به پشت جبهه بود. او در عملیات فتحالمبین حماسهای بزرگ آفرید و با توسل به حضرت زهرا (س)، گردان گمشده را به سمت محل استقرار توپخانه دشمن هدایت کرد و نقشی کلیدی در پیروزی این مرحله از عملیات داشت.
شهادت و گمنامی ابدی
سرانجام، آخرین میعاد ابراهیم در عملیات والفجر مقدماتی و در منطقه فکه رقم خورد. در ۲۲ بهمن سال ۱۳۶۱، پس از پنج روز مقاومت دلیرانه به همراه گردانهای کمیل و حنظله در کانالهای فکه، در حالی که یاران باقیمانده را به عقب فرستاده بود، تنهای تنها ماند و به دیدار معبود شتافت. او همیشه از خدا میخواست که گمنام بماند، چرا که گمنامی را صفت یاران خدا میدانست و خداوند نیز این آرزوی او را برآورده کرد. پیکر پاکش هرگز بازنگشت و او به «علمدار کمیل» و شهید جاویدالاثر مشهور شد.

برای مشاهده آدرس مزار شهید هادی در نشان کلیک کنید
معجزات و علت معروف شدن
شهرت ابراهیم هادی پس از شهادتش، بهویژه در سالهای اخیر، به طرز شگفتانگیزی افزایش یافته است. انتشار کتاب «سلام بر ابراهیم» که به بیان خاطرات و زندگینامه او میپردازد، نقش بسزایی در معرفی شخصیت والای او به نسل جوان داشت. اما فراتر از آن، کراماتی است که از او نقل میشود.
بسیاری از مردم با خواندن کتاب و زیارت یادبود او در بهشت زهرا، به او متوسل شده و حاجت گرفتهاند. داستان شفای کودکی که پزشکان از او قطع امید کرده بودند، پس از دعای توسل ابراهیم و دوستانش در زورخانه، یکی از این موارد است که در زمان حیاتش رخ داد.
پس از شهادتش نیز، خواهر او روایت میکند که هرگاه در زندگی دچار مشکل میشود، با برادر شهیدش سخن میگوید و راهنمایی میگیرد. این ارتباط معنوی و برآورده شدن حاجات، باعث شده تا یادبود شهید هادی به محلی برای توسل و راز و نیاز تبدیل شود و نام او به عنوان شهیدی که «معجزه میکند» بر سر زبانها بیفتد. این کرامات در کنار شخصیت پهلوانی، اخلاص و زندگی سراسر معنویت او، راز محبوبیت و شهرت روزافزون این شهید گمنام است.
وصیت نامه شهید ابراهیم هادی
بسم رب الشهداء و الصديقين
اگر چه خود را بيشتر از هر كس محتاج وصيت و پند و اندرز ميدانم، قبل از آغاز سخن از خداوند منان تمنّا ميكنم قدرتي به بيان من عطا فرمايد كه بتوانم از زبان يك شهيد، دست به قلم ببرم چرا كه جملات من اگر لياقي پيدا شد و مورد عفو رحمت الهي قرار گرفتم و توفيق و سعادت شهادت را پيدا كردم، به عنوان پرافتخارآفرين وصياي شهيد خوانده ميشود.
خدايا تو را گواه ميگيرم كه در طول اين مدت از شروع انقلاب تاكنون هر چه كردم براي رضاي تو بوده و سعي داشتم هميشه خود را مورد آزمايش و آموزش در مقابل آزمايشها قرار دهم. اميدوارم اين جان ناقابل را در راه اسلام عزيز و پيروزي مستضعفين بر متكبرين بپذيري.
خدايا هر چند از شكستگيهاي متعدد استخوانهايم رنج ميبرم، ولي اهميتي نميدادم؛ به خاطر اينكه من در اين مدت چه نشانههايي از لطف و رحمت تو نسبت به آنهايي كه خالصانه و در اين راه گام نهادهاند، ديدهام.
خدايا، اي معبودم و معشوقم و همه كس و كارم، نميدانم در برابر عظمت تو چگونه ستايش كنم ولي همين قدر ميدانم كه هر كس تو را شناخت، عاشقت شد و هر كس عاشقت شد، دست از همه چيز شسته و به سوي تو ميشتابد و اين را به خوبي در خود احساس كردم و ميكنم.
خدايا عشق به انقلاب اسلامي و رهبر كبير انقلاب چنان در وجودم شعلهور است كه اگر تكهتكهام كنند و يا زير سختترين شكنجهها قرار گيرم، او را تنها نخواهم گذاشت.
و به عنوان يك فردي از آحاد ملت مسلمان به تمامي ملت خصوصاً مسئولين امر تذكر ميدهم كه هميشه در جهت اسلام و قرآن بوده باشيد و هيچ مسئله و روشي شما را از هدف و جهتي كه داريد، منحرف ننمايد.
ديگر اين كه سعي كنيد در كارهايتان نيت خود را خالص نموده و اعمالتان را از هر شرك و ريا، حسادت و بغض پاك نماييد تا هم اجر خود را ببريد و هم بتوانيد مسئوليت خود را آنچنان كه خداوند، اسلام و امام ميخواهند، انجام داده باشيد اين را هرگز فراموش نكنيد تا خود را نسازيم و تغيير ندهيم، جامعه ساخته نميشود.
والسلام و عليكم و رحمه الله و بركاته
ابراهيم هادیپور






