ژان شاردن (۱۶۴۳-۱۷۱۳ میلادی)، جواهرساز و جهانگرد فرانسوی از خانوادهای پروتستان، با انگیزه تجارت جواهرات و کنجکاوی فرهنگی به شرق سفر کرد. او دو بار به ایران آمد و بیش از ۱۲ سال در این کشور اقامت داشت، که بخش عمده آن در اصفهان گذشت. شاردن به زبانهای فارسی و ترکی مسلط بود و سفرنامهاش، “سفرهای سر جان شاردن به ایران و شرق هند”، یکی از دقیقترین منابع اروپایی درباره امپراتوری صفوی است. این اثر نه تنها توصیفات بصری ارائه میدهد، بلکه جنبههای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی را با نگاهی واقعبینانه بررسی میکند. شاردن به دلیل آزار مذهبی در فرانسه به انگلستان پناه برد، جایی که شوالیه شد و عضو انجمن سلطنتی لندن گردید. سفرنامه او بیش از ۱۵ بار چاپ شد و مورد ستایش متفکرانی مانند ولتر و منتسکیو قرار گرفت، زیرا بدون پیشداوریهای رایج اروپایی نوشته شده بود.
شاردن دو بار به اصفهان سفر کرد: نخستین بار در سال ۱۶۶۷ میلادی (در اواخر سلطنت شاه عباس دوم، ۱۶۴۲-۱۶۶۶ م) و دومین بار در سال ۱۶۷۳ یا ۱۶۷۷ میلادی (در زمان شاه سلیمان، ۱۶۶۶-۱۶۹۴ م). او بیش از شش سال در این شهر اقامت داشت و اصفهان را به عنوان پایتخت باشکوه صفویان، “نصف جهان” توصیف کرد، که نشاندهنده عظمت و جذابیت آن برای یک جهانگرد اروپایی است.

شاردن اصفهان را شهری باشکوه و پرجنبوجوش میدانست، اما گاهی از زوال اقتصادی آن انتقاد میکرد. او میگوید:
“اصفهان بزرگترین و زیباترین شهر شرق است” و “اصفهان نصف جهان است، به این معنا که نیمه دیگر جهان را در بر ندارد.”
این توصیفات نشاندهنده تأثیر عمیق شهر بر وی است، هرچند او به کاهش ثروت در زمان شاه سلیمان اشاره دارد.
روایتهای شاردن از اصفهان: توصیفات و نقلقولها
شاردن در سفرنامه خود توصیفات گستردهای از اصفهان ارائه کرده است که شامل جنبههای معماری، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی میشود. در ادامه، این توصیفات به صورت مستقیم نقل شده و بر اساس تمها سازماندهی شدهاند.

معماری و ساختار شهری: نمادی از شکوه صفوی
شاردن اصفهان را شهری منظم و زیبا توصیف میکند که با بناهای باشکوه مانند میدان نقش جهان، قصرها و بازارها، نماد قدرت صفویان است. او به جزئیات شهری مانند کوچهها و جمعیت میپردازد و شهر را با مراکز اروپایی مقایسه میکند. این توصیفات نشاندهنده تأثیر معماری صفوی بر وی است، که شهر را “طراحیشده برای لذتهای عشق” میداند.
“اصفهان بزرگترین و زیباترین شهر در کل شرق است.”
***
“در مورد جمعیت شهر اصفهان نظر محققان را ششصد هزار نفر تا یک میلیون و ششصد هزار مینویسد و در حدود ۳۸۳۰۰ خانه در داخل و خارج شهر ساخته شده و او مینویسد به هرحال به عقیده من جمعیت اصفهان از شهر لندن که پرجمعیتترین شهر اروپاست کمتر است.”
***
“کوچههای اصفهان سنگفرش نیست ولی همیشه توسط افرادی که دیوار خانهشان در آن کوچه است آب و جارو شده و از کوچههای ما در پاریس تمیزتر است فقط وجود آبریزگاههایی (توالت) که زیر دیوار هر خانه قرار دارد و بعضاً توسط افراد رهگذر از آن به عنوان آبریزگاه استفاده میکند عامل زشت و بدی است ولی چون هوا خشک است و از طرفی هرروز کثافات توسط کشاورزانی که میوه و سبزی از روستا به شهری میآورند و در برگشت این کثافات را برای تقویت زمین کشاورزی جمعآوری کرده و میبرند محیط بدبو نیست.”
***
“سپس او شرح کاملی از میدان شاه در اصفهان داده و مینویسد قصر شاه مشرف بر میدان است و در حاشیه این میدان ۲۰۰ مغازه و چند بازار و مساجد ساخته شده.”
***
“اصفهان در آسیا همان عظمتی را دارد که لندن در اروپا.”
***
“تالار پذیرایی، آن تالار زیبا و وسیع بود که بالای درب بزرگ کاخ ساخته شده و زیباترین تالار از این نوع است که تاکنون دیدهام. آن چنان بلند است که وقتی از پایین به میدان نگاه میکنی، مردم دو فوت ارتفاع به نظر میرسند.”

مردم و ویژگیهای اجتماعی: ترکیبی از ستایش و انتقاد
شاردن مردم اصفهانی را هوشمند، مهماننواز اما گاهی اسرافکار و تنبل توصیف میکند. او به ویژگیهای مثبت مانند ادب و هوش اشاره دارد، اما جنبههای منفی مانند چاپلوسی را نیز برجسته میسازد. این روایتها بر اساس تعاملات مستقیم وی با درباریان، تجار و مردم عادی است و نشاندهنده دیدگاه اروپایی وی است که ایرانیان را “متمدنترین مردم شرق” میداند.
“هوش و استعداد فکری ایرانیان بسیار خوب و نیروی تخیلشان وسیع و قوی است. قوه ابداع و تفکرشان دامنهدار میباشد در فراگیری امور فنی و هنری و هرگونه علوم استعداد قابلیت فراوان دارند. دوستدار افتخارند، از این رو از خودستایی که نمایانگر چهره کاذب شهرت است بدشان نمیآید، آنان دوستدار تجمل و اهل اسراف و تبذیرند.”
***
“منسب است بگویم من اکنون در کشوری به سر میبرم که مردم آن به همان نوازی شهرهاند و به جرئت میتوان گفت در سراسر گیتی مردمان هیچ مملکتی چنین نرمخو و مهربان و مهماندوست باشند.”
***
“ایرانیان به طور کلی مردمانی ظریف، باریکاندیش، نکتهیاب، هوشمند و روشننگر و باادباند و اگر به این محاسن جدیت، بینیازی، خرسندی و خویشتنداری و شوق مداومت در دانشآموزی و فداکاری در کسب علم را بیفزاییم قابلیت آنان در نیل به مقامات علمی محرر میگردد.”
***
“این جماعت (ایرانیان) محیلترین، مزورترین و فریبکارترین و متملقترین اقوام جهان هستند و برای رسیدن به مقاصد خود، نزد صاحبان مناصب چندان خود را پست و خوار و کوچک میشمارند که به وصف نمیگنجد.”
***
“مرﺩﻡ مشرﻕ ﺯمین ﺍفرﺍﺩی سست، ﺁساﻥ گیر ﻭ تنبل میباشند ﻭ جز برﺍی فرﺍهم ﺁﻭﺭﺩﻥ ﻭسایل بسیاﺭ ضرﻭﺭی تن به کاﺭ نمی ﺩهند.”
***
“ایرانیان متمدنترین مردم شرق هستند و بزرگترین چاپلوسان جهان. مردان مودب آنها با مودبترین مردان اروپا برابرند.”
***
“قابل ستایشترین ویژگی اخلاق ایرانیان، مهربانی آنها با غریبههاست؛ پذیرش و حفاظت از آنها و مهماننوازی جهانی و تحمل مذهبیشان.”
شاردن به جامعه ارمنیان جلفا نیز میپردازد:
“جلفا، بخشی از حومه اصفهان که آنها [ارمنیان] در آن ساکن هستند.” او از شورش رهبر آنها سخن میگوید، که نشاندهنده تنشهای مذهبی در شهر است. همچنین، آموزش کودکان اشراف را توصیف میکند: “اشراف… فرزندانشان را به مدرسه نمیفرستند، بلکه معلمان را به خانه میآورند.”

اقتصاد و آداب تجاری: تجارت و زوال
شاردن به عنوان تاجر، بر جنبههای اقتصادی تمرکز دارد و اصفهان را مرکز تجارت جواهرات و کالاها میداند. او نقش ارمنیان را در غنیسازی شهر برجسته میکند، اما از کاهش ثروت در زمان شاه سلیمان انتقاد دارد.
“عادت ایرانیان که تجارت میکنند یا در کسبوکار هستند، این است که وقتی مبلغی پول جمع کردند، ابتدا خانهای میخرند… افراد کمی در ایران خانه اجاره میکنند.”
***
“خرید بعدی ایرانیان، بازارگان یا بازار است، که گالری مغازههاست… سپس حمام، سپس کاروانسرا.”
***
“ثروتمندترین آنها، پس از جمعآوری ثروت زیاد… به ساختمانهای عمومی مانند کالجها… سپس کاروانسراها… پلها… و در نهایت مساجد میپردازند.”
***
“در ایران هیچ وسیله نقلیهای جز حیوانات زیندار وجود ندارد… همه سوار اسب یا قاطر میشوند… فقط فقیرترینها پیاده میروند.”
***
“تجار شرقی دوست دارند تجارت را با شکوه انجام دهند… تجارت توسط دلالان انجام میشود که زیرکترین… افراد جامعه هستند.”
***
“ثروت به نظر میرسد نصف شده است، با فاصله تنها دوازده سال… بزرگان فقیر شدهاند و بر مردم فشار میآورند. مردم برای مقابله، کلاهبردار شدهاند.”
***
“او [شاه عباس] ارمنیان را به پایتخت آورد… در سی سال، بیش از شصت تاجر که هر کدام از صد هزار تا دو میلیون کرون ارزش داشتند.”
شاردن به تجارت جواهرات خود در اصفهان اشاره دارد:
“نذیر… جواهرفروشان ماهر مسلمان، ارمنی و هندی را جمع کرد… جواهرات من در حوض طلایی چینی قرار گرفت.”

آداب و رسوم: ترکیبی از احترام و دوگانگی
شاردن آداب اصفهانیها را توصیف میکند، از بازدیدهای تشریفاتی تا احترام به خدا حتی در خشم. او دوگانگیهایی مانند ستایش مداوم خدا و حرفهای ناشایست را برجسته میسازد.
“ایرانیان هرگز نمیجنگند. تمام خشم آنها با کلمات بد تمام میشود… آنها نام خدا را احترام میگذارند و هرگز توهین نمیکنند.”
***
“دو عادت مخالف در ایرانیان رایج است: ستایش مداوم خدا و حرفهای ناسزا و ناشایست.”
***
“قبل از افراد محترم، فرد بلافاصله روی پاشنههایش مینشیند… دوستان میگویند ‘آسان بنشین’.”
این روایتها شاردن را به عنوان ناظری دقیق معرفی میکنند که اصفهان را نه تنها به عنوان شهری زیبا، بلکه جامعهای پیچیده با نقاط قوت و ضعف میبیند. سفرنامه وی منبع ارزشمندی برای درک ایران صفوی از دیدگاه خارجی است و امروز نیز در مطالعات تاریخی کاربرد دارد.




