داستان زندگی حضرت یوسف (ع)، که در قرآن کریم به عنوان «احسن القصص» یا بهترین داستانها توصیف شده، همواره مملو از درسهای صبر، حکمت و اخلاق بوده است. اما فراتر از داستانهای معروف زندان و عزیز مصر، یکی از پرسشهای همیشگی مربوط به زندگی شخصی ایشان است: حضرت یوسف با چه کسی ازدواج کرد و نام فرزندانش چه بود؟
برای پاسخ به این سؤال، باید میان منابع مختلف یعنی قرآن کریم، تورات (به عنوان کتاب آسمانی پیشین) و روایات تاریخی و تفاسیر اسلامی تمایز قائل شد. در این گزارش، به بررسی دقیق همسران و فرزندان ایشان میپردازیم.
همسران حضرت یوسف (ع): کدام روایت مستندتر است؟
در مورد همسر حضرت یوسف، دو نام اصلی مطرح میشود: آسنات و زلیخا. اما اعتبار این دو نام یکسان نیست.
۱. آسنات (همسر رسمی طبق تورات)
قویترین و مستندترین منبع تاریخی در مورد همسر یوسف (ع)، کتاب مقدس (تورات) است. قرآن کریم نام همسر یوسف را ذکر نکرده است، اما تورات در (کتاب پیدایش، فصل ۴۱) به صراحت بیان میکند:
- پس از آنکه یوسف (ع) به مقام عزیز مصر رسید، فرعون، آسنات را به همسری او درآورد.
- آسنات، دختر «پوتیفرا» (کاهن شهر اون یا هلیوپولیس) بود. (توجه شود که این «پوتیفرا» با «فوتیفار» یا همان عزیز مصر که زلیخا همسرش بود، تفاوت دارد).
- این ازدواج یک پیوند سیاسی و اجتماعی مهم در مصر باستان محسوب میشد و بسیاری از منابع اسلامی نیز این روایت را پذیرفتهاند.
۲. زلیخا (همسر عزیز مصر و روایات اسلامی)
شخصیت «زلیخا» در قرآن کریم به عنوان «همسر عزیز» مصر معرفی شده که قصد اغوای یوسف را داشت، اما قرآن هیچ اشارهای به نام او یا ازدواج یوسف با او نکرده است.
اما در برخی تفاسیر و کتب تاریخی اسلامی (مانند تاریخ طبری و ابن کثیر)، روایاتی وجود دارد مبنی بر اینکه:
- پس از مرگ عزیز مصر (فوتیفار) و به قدرت رسیدن یوسف، زلیخا که توبه کرده و به خدای یگانه ایمان آورده بود، به همسری حضرت یوسف درآمد. در برخی از این روایات حتی به جوان شدن دوباره او به صورت معجزهآسا اشاره شده است.
نکته بسیار مهم:
بسیاری از علمای بزرگ اسلامی، مانند ابن تیمیه، این روایات را ضعیف و غیرقابل استناد میدانند.
دلایل اصلی رد این روایات عبارتند از:
- این داستان در احادیث معتبر (مانند صحاح) نیامده است.
- برخی آن را با مقام عصمت و شأن پیامبران در تضاد میدانند.
- این داستانها بیشتر جنبه ادبی، عرفانی و فولکلوریک پیدا کردهاند (مانند منظومه یوسف و زلیخای جامی) تا تاریخی.
فرزندان حضرت یوسف (ع): افرایم و منسی
منابع تاریخی (به ویژه تورات) و اکثر منابع اسلامی که به این موضوع پرداختهاند، همنظر هستند که حضرت یوسف (ع) صاحب دو پسر شد. این دو پسر از همسرش آسنات متولد شدند:
- مَنَسّی (Manasseh): پسر ارشد
- اِفرائیم (Ephraim): پسر دوم
این دو پسر در مصر به دنیا آمدند و همانجا بزرگ شدند. اهمیت آنها در تاریخ بنیاسرائیل بسیار زیاد است. اگرچه یوسف (ع) خود یکی از دوازده پسر یعقوب (ع) بود، اما به دلیل جایگاه ویژهاش، هر یک از این دو پسر (افرایم و منسی) بنیانگذار یک «سبط» یا «قبیله» مستقل از دوازده قبیله بنیاسرائیل شدند.
(حتی در آن دسته از روایات ضعیف که ازدواج با زلیخا را مطرح میکنند، باز هم همین دو پسر را به عنوان حاصل آن ازدواج نام میبرند.)
اشتباه عجیب در سریال یوسف پیامبر (ع)
با توجه به منابع ذکر شده هر دو فرزند حضرت یوسف پسر هستند. اما در سریال یوسف پیامبر (ع) ساخته فرج الله سلحشور اولین فرزند حضرت یوسف (ع) حاصل از ازدواج با آسنات به اشتباه دختر روایت میشود. علت این اشتباه نامشخص است.
آیا فرزندان یوسف (ع) به پیامبری رسیدند؟
پاسخ کوتاه به اینکه آیا افرایم و منسی پیامبر بودند، خیر است. هیچ یک از فرزندان مستقیم حضرت یوسف (ع) به مقام نبوت نرسیدند.
علت اصلی نبود پیامبر از نسل مستقیم یوسف
نبوت و رسالت، امری موروثی نیست، بلکه انتخابی الهی است («اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ»). بر اساس حکمت الهی و تاریخ انبیا، برکات نسل حضرت یعقوب (ع) تقسیم شد:
- نسل یوسف (افرایم و منسی): رهبری سیاسی و سهم دوبرابر از سرزمین (برکت پسر ارشد) به آنها رسید.
- نسل لاوی (برادر یوسف): مقام کهانت (خدمت مذهبی) و نبوت اعظم به این نسل رسید. (حضرت موسی و هارون (ع) از نسل لاوی بودند).
- نسل یهودا (برادر یوسف): مقام سلطنت و پادشاهی به این نسل رسید. (حضرت داوود و سلیمان (ع) از نسل یهودا بودند).
آیا هیچ پیامبری از نوادگان یوسف برنخاست؟
اگرچه پسران مستقیم یوسف (ع) پیامبر نشدند، اما در برخی منابع تاریخی و روایی معتبر، اشاره شده است که حضرت یوشع بن نون (ع)، جانشین بزرگ حضرت موسی (ع) و فاتح سرزمین موعود، از نوادگان افرایم بن یوسف بوده است. این نشان میدهد که نسل یوسف (ع) از برکت نبوت به کلی محروم نبوده، هرچند شریعت بزرگ (مانند تورات) از نسل لاوی ادامه یافت.
(در این میان، روایت مشهوری نیز وجود دارد که میگوید یوسف (ع) هنگام ورود پدرش یعقوب (ع) به مصر، به احترام او دیر از اسب پیاده شد و به همین دلیل نور نبوت از نسلش رفت. این روایت نیز توسط بسیاری از محققان به دلیل تضاد با آیات قرآن که احترام فوقالعاده یوسف به پدرش را نشان میدهد، رد شده و ضعیف تلقی میشود.)
آیا فرزندان حضرت یوسف بتپرست شدند؟
این سؤال بسیار مهمی است که نیاز به تفکیک دقیق دارد:
- پسران یوسف (افرایم و منسی): مطلقاً خیر. آنها تحت تربیت مستقیم پدر موحد خود، حضرت یوسف (ع)، بودند و بر دین توحیدی او باقی ماندند.
- نوادگان و قبایل یوسف (قرنها بعد): متأسفانه بله.
تاریخ (طبق گزارشهای تورات) نشان میدهد که قرنها پس از حضرت یوسف و موسی (ع)، زمانی که پادشاهی بنیاسرائیل دو تکه شد، قبایل شمالی (شامل ده قبیله) به رهبری قبیله قدرتمند «افرایم» (نسل یوسف)، به سرعت به سمت انحراف و بتپرستی (مانند پرستش گوسالههای طلایی و بعل) گرایش پیدا کردند. این انحرافات شدید، عامل دوری آنها از برکات الهی و در نهایت، دلیل سقوط و نابودی پادشاهی شمالی توسط آشوریها بود.
جمعبندی نهایی
بر اساس مستندات تاریخی و دینی، حضرت یوسف (ع) به احتمال قریب به یقین با آسنات، دختر کاهن مصری، ازدواج کرد و حاصل آن دو پسر به نامهای افرایم و منسی بود. این دو پسر، خود موحد و صالح بودند اما به مقام پیامبری نرسیدند، زیرا نبوت امری انتخابی (و نه موروثی) است.
با این حال، از نوادگان ایشان (مانند یوشع بن نون) پیامبرانی برخاستند. داستان ازدواج با زلیخا، اگرچه در ادبیات و برخی تفاسیر رایج است، اما از نظر سندی ضعیف تلقی میشود. متأسفانه، نسلهای بسیار دورتر یوسف (ع)، مانند بسیاری دیگر از بنیاسرائیل، دچار انحراف شده و به بتپرستی روی آوردند.




